پاورپوینت بررسی معماری پایدار در طراحی مجموعه های مسکونی بخشی از مطلب پایداری اجتماعی-فرهنگی: واژه ی پایداری با مسئله ی هویت ارتباط تنگاتنگی دارد. هویت آن چیزی نیست که امروزه هر کارفرمایی در نمای زیبا (و فقط دز نمای زیبا) بدنبال آن است و هویت گم شده خود را در آن می جوید. هویت ریشه در تاریخ دارد، چیزی که مدرنیسم از آن غافل بود. بارزترین نمونه توجه به هویت مکانی و منطقه ای و خصوصیات اقلیمی چندیگار لوکوربوزیه در هند است، یا اشاره به مجتمع های مسکونی تک خانواری لژ فرانسه کنیم، جایی که اهالی آن بتدریج خانه های این شهرک را بنابه خواسته های خود تغییر دادند. بعضی از این خواسته ها حتی عملکردی نیز نبود بلکه ریشه در هویت و آرامش روانی افراد نیز داشت. یک مثال آن سقف این خانه هاست که اهالی آنرا از فرم مسطح به شیبدار تغییر دادند، شاید بخاطر جنبه ی نمادین بودن آن (همانطور که می دانیم سقف شیبدار نماد خانه است. اولین ساختمان ها تنها یک سقف بعنوان سرپناه بودند. فرم ساده شده یک سقف مسطح را می توان در نگارش کلمات چینی و ژاپنی دید)(کورت گروتر،1388 :81- مزینی،1387 :28). البته مدرنیسم نیز جزوی از تاریخ است. باید این مسئله را همیشه در نظر داشت. این رویه بایستی طی می شد. مشکل مدرنیسم آن است که فکر می کرد سرعت پیشرفت تکنولوژی به همان اندازه ی دها های بیست و سی قرن بیست خواهد بود که این نکته را تاکیدا در مورد جنبش فوتوریسم منوچهر مزینی اشاره نموده است (مزینی، 1387 :29). چه بسا لوکوربوزیه نیز در اثر رکود اقتصادی که پیش آمد از نظریه های خود عدول نمود و روی به احساس گرایی آورد و کلیسای رنشان فرانسه نمود بارز این تغییر رویه است. با هر دگردیسی فرم، امکان تغییر سبک ها ممکن نیست و باید با این تغییر زبان علایم نیز تغییر یابد (کورت گروتر، 1388 :85-نگارنده) و برای همین ناچار به رجعت به گذشته و استفاده از آنیم البته نه بصورت تقلید، بل بصورت خلاقانه که ذات بشر نیز همان است و این خلاقیت جزوی از وجود اوست. شکل خانه، حاصل مجموعه ای از عوامل اجتماعی-فرهنگی (پایداری اجتماعی-فرهنگی) راپاپورت، کتاب انسان شناسی مسکن را با ذکر این نکته آغاز می کند که مدت زمانی است باستان شناسی، مطالعه خود را از معابد و قصرها و مقابر به سمت شهر در کلیت خود معطوف کرده با این حال "خانه که بارزترین و اصلی ترین بنای مردمی است هنوز هم غالبا فراموش می شود." او سنت مردمی خانه سازی را که پیش از ظهور معماران، سنت غالب بوده، ترجمه ی ناخودآگاه نیاز ها، ارزش ها، تمایلات و غرایز یک قوم دانسته و تا بدانجا پیش می رود که کی گوید: "معماری مردمی، جهان بینی ایست که به صورت دیگری بیان شده است". راپاپورت معتقد است اینکه خانه را پاسخی به نیاز انسان برای محافظت از خود در برابر حیوانات، انسان های دیگر یا فشارهای آب و هوایی بدانیم کافی نیست و این، تنها مفهوم سرپناه را دربر می گیرد. او در این باره می گوید: "هرچند که نمی توان نقش بسیار مهم سرپناه را برای مسکن نادیده گرفت و انکار نمود که یکی از نیازهای اولیه و اساسی انسان می باشد ولی از سویی سرپناه به عنوان یک نیاز اساسی در نقش خود، مورد تردید و سوال قرار گرفته است. در مواردی چنین گفته می شود که ساختن خانه، نه عملی است طبیعی و نه یونیورسال و به این دلیل در آسیای جنوب شرقی، آمریکای جنوبی و استرالیا به قبایلی برخورد می کنیم که دارای مسکن به معنای متعارف آن نمی باشند". مهمترین پرسش راپاپورت در این کتاب، این است که به راستی، این همه تنوع در شکل خانه، برگرفته از چیست و چه عواملی بر تعیین شکل خانه های ما تاثیر گذارند؟ او در واکنش به سوال خود، نظریه ای را مطرح می کند که تا حدی بر خلاف نظریه های موجود است، نظریه هایی که اولویت را به اقلیم و جبرهای جغرافیایی و یا مصالح و تکنولوژی ساخت و ساز می دهند. او در این کتاب، نمونه های گوناگونی از شکل خانه در بین ساکنان پنج قاره را معرفی کرده و توضیح می دهد که چرا این خانه ها به این شیوه ساخته شده اند و نه به شیوه ی دیگری. او در ابتدا نقش تعیین کننده ی اقلیم را در شکل خانه، به چالش کشیده و می گوید مهمترین نمود این مسئله را در بین مهاجران می توان دید که شیوه خانه سازی فرهنگ خود را به مکان جدید برده و حتی علی رغم تضادش با اقلیم جدید، همچنان بر حفظ آن تاکید دارند. در اینجا شکل خانه بیش از آنکه تحت تاثیر اقلیم باشد برگرفته از سنت است. او همچنین مثال های دیگری مطرح می کند از اینکه چگونه محرمات و منعیات مذهبی می تواند زمینه ساز راه حل های ناسازگار با اقلیم شوند، مثلا اقوام "شام" از آنجایی که سایه ی درختان را شوم و بد یمن می دانند از کاشتن درخت در محل سکونت خود جلوگیری می کنند. در نتیجه، خانه ها و معابر آن ها در معرض تابش سوزان خورشید قرار دارد. و....
|